دلخوشی های متوسط

همه ما بدنبال لذت بردن از زندگی هستیم. بدنبال یک دلخوشی، یک لحظه شادی، لحظه‌ای که دلت رو بلرزونه و آرامش رو برای چند لحظه مهمون دلت بکنه بدور از دغدغه‌های رنگارنگ این دوره. اما تعریف این دلخوشی برای هر کدوم از آدمها متفاوته. برای بعضی سفرهای پر خرج، رفتن به یک رستوران شیک، حتی سوار شدن به خودروهای آنچنانی و ویراژ دادن تو خیابون و یا پاساژ گردی و خرید برندهای گرون قیمت و …هزاران هزار تفریح پر زرق و برق که شاید خیلی‌ها افسوس اون رو می خورند. اما خوبه که تو زندگی از دنیای این آدما که طبقه خاصی هستند فاصله بگیریم. بعضی وقتا حتی فکر می کنم که دنیای ما آدمای طبقه متوسط چقدر شیرینه. دلخوشی‌هایی که ما می‌تونیم داشته باشیم از دید آدمای اون طبقه اصلا تعریف نشده س و حتی خیلی وقتا شده که اونها به این دلخوشی‌های ساده غبطه می‌خورند. کافیه فقط برای چند لحظه خودمون باشیم و ایده آل بودن رو دورش یک خط قرمز بکشیم فقط برای اینکه آرامش رو تجربه کنیم. چیزی که در دنیای امروز یه گوهر نابه که همه دنبالش هستن.

اصلا تا حالا فکر کردین چقدر دلخوشی‌هایی که ما طبقه متوسط قادریم برای خودمون دست و پا کنیم، می تونه دلمون رو شاد کنه؟ و چقدر می تونه آرامش بخش باشه؟ چیزهایی که نه اینکه طبقه خاص جامعه نمی تونن داشته باشن، بلکه دلخوشی‌هایی که برای اونها به نوعی تعریف نشده س. آهای طبقه متوسط! تا حالا فکر کردین به دلخوشی‌هایی که با تفریح های ساده می تونید داشته باشین؟ تا حالا فکر کردین به یه پیک نیک ساده با نون و پنیر تو دل پارک با شهد شوق و خوشحالی و گذراندن ساعتی با خانواده، یک سفر یک روزه در دل طبیعت بجای سفرهای پر زرق و برق، لذت چشیدن طعم چای دارچین با یه دوست تو فضای آرامش بخش یک چایخانه ساده، خوردن یک املت و سوسیس تخم مرغ با طعم ناب کودکی تو دل کوه، و …..یا اینکه اینها براتون اصلا تفریح حساب نمیشه؟ ولی واقعیت اینه که همین دلخوشی‌های ساده اگه با ذره ذره وجودت حسش کنی و اونها رو تجربه کنی با رضایت خاطر می تونن برات تبدیل به بهترین و روحنوازترین خاطرات بشن؟ واقعا چرا تو دنیای امروز ما داریم کم کم از این مدل دلخوشی‌ها فاصله می گیریم؟ شاید یه دلیلش همین دنیای برند زده امروز ماست و بالا رفتن سطح انتظارات ما برای داشتن یک تفریح و دلخوشی ایده آل. ولی کاشکی یه کم فکر کنیم که داریم راه رو اشتباه می ریم..

اصلا تو دنیای برند زده امروزی، تجربه حس سادگی با ساده‌ترین کارها خودش یه هنره که هر کس بتونه اونو تو برنامه هفتگیش قرار بده می تونه آرامش رو مهمون دایمی خونه دلش بکنه. واقعا چه کیفی داره که بعضی وقتا دل خودتو برداری و بجای گوش کردن به موسیقی روز تو هدفون گوشی، آهنگ صدای پسر گیتار زن تو خیابون رو بشنوی. بجای خرید از مغازه پول خرج کنی برای خنزر پنزرهای دخترک کنار خیابون و بذاری تقدیرت رو فال فروش دوره گرد با شعرهای حافظ برات رقم بزنه…

اصلا می دونید…عیب خیلی از ما آدما اینه که همیشه دنبال بهترین هستیم برای تفریح و خوش بودن. بهترین خرید، بهترین ماشین، بهترین سفر ….و این بهترین حتی در بعضی مواقع بدترین حسرت‌ها رو هم بدنبال داره. اصلا این دو حرف «ین»! چه تفاوت‌هایی رو که باعث نمیشه…کافیه فقط یه پله پایین‌تر بیاین و بدنبال یک خرید بهتر، یک سفر بهتر، یک دلخوشی بهتر بر اساس داشته‌های خودتون باشین. همه ما در هر سطح از زندگی که باشیم مسلما این لحظه بهتر و دلخوشی رو بر مبنای آنچه در دسترس خودمون هست می‌تونیم تجربه کنیم. حتما شادی یه کودک رو با حوض آب دیدین، پس چرا وقتی که بزرگ میشیم فراموش می‌کنیم این تجربه‌های شاد کودکانه رو که حتی یک حوض کوچک آبی برای ما حکم یه دریا رو داشت و بهترین لحظاتمون رو تو همین حوض کوچیک سپری می کردیم. پس چه بلایی سرمون اومده که امروز حتی با وجود نداری خودمون رو مجبور به تفریح و سرگرمی در جاهایی می کنیم که بعدها جبران هزینه‌های اون برامون میشه یه دردسر عظما.

کافیه یه کم تو زندگی سادگی رو تجربه کنیم، فراموش کنیم هر آنچه طبقه خاص جامعه داره و دلخوش باشیم به دلخوشی‌های طبقه متوسط خودمون! تجربه این دلخوشی های ساده از پس هر کسی هم بر نمیاد، اما اگه تونستین از لحظه لحظه گذران زندگیتون با این دلخوشی ها استفاده کنین اونوقته که روحتون اینقدر آرامش پیدا می کنه که اون رو با پر زرق و برق برترین تفریح ‌های دنیا برای دلخوش کردن خودتون هم عوض نمی‌کنید. پس از همین الان یک طبقه متوسط واقعی باشید با دلخوشی‌های مخصوص خودش که خیلیا بهش غبطه میخورن!

 

نگارشگر متن: آزاده عباسی هستم یک نویسنده آنلاین که عاشق دل نگاره هاش هست!

نظر شما

20 − 13 =